شاهراه

مرد را دردی اگر باشد خوش است **** درد بی‌دردی علاجش آتش است

شاهراه

مرد را دردی اگر باشد خوش است **** درد بی‌دردی علاجش آتش است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ

راستی! فاطمیه نزدیک است...

فاطمیه

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
 اتفاقی مقابلم رخ داد
 وسط کوچه ناگهان دیدم
 زن همسایه بر زمین افتاد
 
سیب‌ها روی خاک غلطیدند
 چادرش در میان گرد و غبار
 قبلا این صحنه را... نمی‌دانم
 در من انگار می‌شود تکرار
 
 آه سردی کشید، حس کردم
 کوچه آتش گرفت از این آه
 و سراسیمه گریه در گریه
 پسر کوچکش رسید از راه
 
 گفت: آرام باش! چیزی نیست
 به گمانم فقط کمی کمرم...
 دست من را بگیر، گریه نکن
 مرد گریه نمی‌کند پسرم
 
چادرش را تکاند، با سختی
 یا علی گفت و از زمین پا شد
 پیش چشمان بی‌تفاوت ما
 ناله‌هایش فقط تماشا شد
 
صبح فردا به مادرم گفتم
 گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست
 طرف کوچه رفتم و دیدم
 در و دیوار خانه‌ای مشکی است
 
****
 با خودم فکر می‌کنم حالا
 کوچه ما چقدر تاریک است
 گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
 راستی! فاطمیه نزدیک است...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی