1-4**تنهای تنهای تنها
همه چیز دست به دست هم داده، تا فیلم را به موفقیت برساند، فیلمنامه خوب، کارگردانی قوی، بازیهای دلنشین، و صدا و تصویر قابل قبول. «عبدی پور» میخواهد از زبان «رنجرو» و «الگ»، با لهجه بوشهری و به زبان روسی، بگوید: “آی آدمها! شما را به خدا، به ما، و به دوستیهای ما رحم کنید”.
این فیلم میخواهد از زبان دو پسربچه خطاب به قدرتهای جهانی بگوید، که جنگ چیز وحشتناکی است و شما، حق ندارید بر روی مبلهای راحتی اتاقهای خود در آن سر دنیا لم بدهید، و برای به راه انداختن جنگ در یک سوی دیگر دنیا تصمیم بگیرید، و انصاف باید داد که، او این حرف را ساده، بیتکلف و جز در بخشی کوتاه در پایان فیلم، به دور از شعارزدگی گفته است.
کارگردان قصد دارد به مخاطب نشان بدهد که دوستی و عشق، مرز و جغرافیا نمیشناسد، و ربطی به اینجایی یا آنجایی بودن ندارد. «رنجر» و «الگ» را دوست دارد و اصلاً نمیفهمد «کمونیست» یعنی چه، و وقتی که مادرش بر اثر القائات برادر شوهرش ـ که از مهندسان روس نیروگاه زخم خورده استـ از «رنجرو» میپرسد: «راستشو بگو، تو کمونیست شدی؟» «رنجرو» با سادگی معصومانهای میگوید: «نمیدونم، فقط میدونم پشت سرم یه خرده سفت شده»!
تنهای تنهای تنها را باید دید، و بیش از یکبار هم باید دید. میتوان گفت که «عبدی پور» به خوبی از عهده نخستین کار بلندش برآمده و اگر بتواند با همین قوت به کار خود ادامه دهد، به احتمال زیاد در آینده او را در قامت یک کارگردان خلاق و موفق خواهیم دید.
tanhamovie.ir
ابوالفضل حضرتی- کافه نقد
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.