شاهراه

مرد را دردی اگر باشد خوش است **** درد بی‌دردی علاجش آتش است

شاهراه

مرد را دردی اگر باشد خوش است **** درد بی‌دردی علاجش آتش است

شاهراه
Instagram:@shaer.moaser
Telegram:@shaerpublisher
طبقه بندی موضوعی

مقدمه

در سال‌های اخیر، به‌ویژه در گستره فضای مجازی و برخی محافل اجتماعی، شاهد ظهور و گسترش موجی قابل تأمل از نوستالژی نسبت به دوران پهلوی هستیم. این پدیده غالباً با بازنشر گزینشی فیلم‌ها، تصاویر و روایت‌هایی همراه است که تصویری رمانتیک، مرفه و به‌ظاهر باشکوه از آن دوران ترسیم می‌کنند؛ تصاویری از خیابان‌های مدرن تهران قدیم، کاخ‌های مجلل، مهمانی‌های پر زرق و برق طبقات بالا و پروژه‌های عمرانی. این بازنمایی‌ها معمولاً با آه و حسرت و مقایسه‌هایی چون «چه بودیم، چه شدیم؟» همراه می‌شوند. با این حال، بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این موج نوستالژیک، در بسیاری موارد، نه بر پایه خاطرات واقعی و مشترک اکثریت جامعه، بلکه بر ستون‌های سستِ توهم تعلق طبقاتی، تحریف هدفمند تاریخ، و نادیده گرفتن عامدانه واقعیت‌های تلخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن دوران استوار است. این نوشتار در پی آن است که با نگاهی انتقادی و عمیق‌تر، ابعاد مختلف این پدیده را بکاود و به ضرورت شکل‌گیری درکی منصفانه‌تر و واقع‌بینانه‌تر از تاریخ معاصر ایران تأکید ورزد.

۱. مغالطه تعلق طبقاتی و حسرت دروغین: نادیده گرفتن شکاف عمیق اجتماعی

یکی از بنیادین‌ترین و گمراه‌کننده‌ترین جنبه‌های این نوستالژی، القای توهم وجود «خاطرات مشترک» و تجربه‌ای یکسان برای تمامی اقشار جامعه ایران در دوران پهلوی است. بسیاری از افرادی که امروز با دیدن تصاویر کاخ مروارید، مجالس رقص اشرافی، یا سبک زندگی لوکس بخشی از نخبگان آن عصر، حسرت می‌خورند، در واقعیت امر، اگر در همان دوران نیز می‌زیستند، به احتمال قریب به یقین، هیچ سهمی از آن تجملات و رفاه به نمایش درآمده نداشتند. این حسرت، اغلب از سوی کسانی ابراز می‌شود که متعلق به طبقات فرودست یا متوسط جامعه بوده‌اند (و چه بسا برخی از آن‌ها به برکت تحولات اجتماعی و افزایش تحرک اجتماعی پس از انقلاب ۱۳۵۷ – با وجود تمام چالش‌هایش – به جایگاهی در طبقه متوسط دست یافته‌اند که شاید در ساختار صلب‌تر اجتماعی دوران پهلوی برایشان متصور نبود).

همانطور که یکی از منتقدان به درستی اشاره می‌کند: «آن کاخی که خواهر شاه به معمار امریکایی دستور داده بود براش بسازه، جزء خاطرات مشترک ما دهقان‌زاده‌ها هم هست؟». واقعیت انکارناپذیر آن دوران، وجود شکاف طبقاتی عمیق بود. بخش عظیمی از جامعه ایران، شامل دهقانان، روستاییان، کارگران، حاشیه‌نشینان شهری و اقشار کم‌درآمد، دسترسی بسیار محدودی به امکانات اولیه رفاهی، بهداشتی، آموزشی مدرن و فرصت‌های برابر داشتند و زندگی روزمره آن‌ها هیچ شباهتی به تصاویر پر زرق و برقی که امروز به عنوان نماد «دوران طلایی» بازنشر می‌شود، نداشت.

این وضعیت، شباهت معناداری به حسرت خوردن برخی افراد برای مجالس اشرافی و زندگی‌های لوکس امروزی دارد؛ مجالسی که همچنان برای طبقه خاصی برگزار می‌شود، اما حسرت‌خورندگان، نه در گذشته و نه امروز، جایی در آن نداشته و ندارند. بنابراین، این نوستالژی بیش از آنکه ریشه در خاطره‌ای واقعی داشته باشد، نوعی «توهم تعلق» به طبقه‌ای است که فرد هرگز جزئی از آن نبوده و صرفاً در یک فانتزی نوستالژیک، خود را در آن رفاه و تجمل سهیم می‌پندارد.

۲. ساده‌سازی، تحریف تاریخ و «کارتون‌سازی» دوران پهلوی

مروجان نوستالژی پهلوی و جریان‌های سلطنت‌طلب، همانند بسیاری از گروه‌های ایدئولوژیک، تاریخ را به شکلی گزینشی، ساده‌سازی شده و تحریف‌شده روایت می‌کنند تا با منافع و آرمان‌هایشان همسو باشد. این رویکرد، که توسط برخی جامعه‌شناسان مانند یوسف اباذری به درستی «کارتون‌سازی تاریخ» نامیده شده، با برجسته‌سازی افراطی برخی جنبه‌های مثبت یا پروژه‌های عمرانی (مانند ساخت راه‌آهن سراسری، پل ورسک، تأسیس برخی دانشگاه‌ها، یا احداث بناهایی چون ورزشگاه آریامهر/آزادی) و در مقابل، چشم‌پوشی کامل یا کم‌اهمیت جلوه دادن واقعیت‌های تاریک و تلخ آن دوران، تصویری یک‌بعدی، غیرواقعی و کارتونی از گذشته ارائه می‌دهد.

در این روایت‌های تقلیل‌گرایانه، به نکات حیاتی زیر توجه نمی‌شود:

منبع تأمین مالی پروژه‌ها

بخش اعظم این پروژه‌های عمرانی و زیرساختی، چه در دوران پهلوی و چه پس از آن در جمهوری اسلامی، از محل درآمدهای ملی، به‌ویژه درآمدهای سرشار نفتی که متعلق به عموم مردم ایران است، تأمین مالی شده‌اند. این‌ها دستاوردهای شخصی یک فرد یا یک خاندان نیستند، بلکه نتیجه به‌کارگیری ثروت ملی هستند و باید با همین معیار و با در نظر گرفتن هزینه‌ها و اولویت‌ها سنجیده شوند. اینکه برخی چنان از ساخت ورزشگاه آزادی سخن می‌گویند که گویی شاه با پول شخصی خود آن را بنا کرده، یک مغالطه آشکار در نادیده گرفتن مالکیت عمومی بر منابع ملی است.

هزینه‌های انسانی و اجتماعی

«پیشرفت» ادعایی دوران پهلوی با چه هزینه‌های انسانی و اجتماعی همراه بود؟ تمرکز صرف بر جنبه‌های مثبت، باعث نادیده گرفتن سرکوب شدید سیاسی و امنیتی توسط ساواک، شکنجه و حذف مخالفان، فقدان آزادی‌های اساسی مدنی و سیاسی، دیکتاتوری فردی، وابستگی عمیق سیاسی، اقتصادی و نظامی به قدرت‌های خارجی (به‌ویژه آمریکا)، فساد گسترده در دربار و میان نخبگان قدرت، و نابرابری‌های عمیق اجتماعی و اقتصادی می‌شود. تاریخ‌نگاری منصفانه نیازمند بررسی همه‌جانبه‌ی این ابعاد است.

سیاه‌نمایی مطلق دوره‌های دیگر

برای تطهیر و برجسته‌سازی دوران پهلوی، اغلب تلاش می‌شود تا دوره قاجار به شکلی کاملاً سیاه و ناکارآمد تصویر شود. در حالی که دوره قاجار نیز با تمام ضعف‌های انکارناپذیرش (مانند از دست دادن بخش‌هایی از سرزمین)، دستاوردهایی مانند تأسیس دارالفنون به عنوان اولین نهاد آموزش عالی مدرن، تلاش برای قانون‌گرایی در انقلاب مشروطه، و حفظ نسبی تمامیت ارضی ایران در شرایط بسیار دشوار بین‌المللی را در کارنامه خود دارد. نگاه سیاه و سفید به تاریخ، مانع از درک پیچیدگی‌ها و تداوم‌های تاریخی می‌شود.

۳. تناقضات آشکار و نگاه گزینشی ایدئولوژیک

نکته قابل تأمل دیگر در گفتمان مروجان نوستالژی پهلوی، وجود تناقضات آشکار و رویکردهای دوگانه است که ریشه در سوی‌گیری‌های ایدئولوژیک دارد. به عنوان مثال، از یک سو با افتخار و اغراق از «افسانه ارتش قدرتمند شاهنشاهی» و دستاوردهای نظامی آن دوران (که عمدتاً متکی بر خریدهای خارجی و مستشاران بیگانه بود و در بزنگاه انقلاب نتوانست کارایی لازم را نشان دهد) سخن می‌گویند، اما از سوی دیگر، قدرت نظامی و توانمندی‌های دفاعی و موشکی کنونی جمهوری اسلامی را (که علی‌رغم تحریم‌ها و با تکیه بر توان داخلی توسعه یافته و در مقایسه با دوران پهلوی، از استقلال و قدرت بازدارندگی به مراتب بیشتری برخوردار است)، صرفاً عامل بدبختی مردم، تنش‌زایی و هدررفت منابع می‌دانند. این نگاه دوگانه نشان می‌دهد که قضاوت‌ها بیش از آنکه بر اساس تحلیل عینی واقعیت‌ها و منافع ملی صورت گیرد، تحت تأثیر شدید پیش‌فرض‌ها و جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک قرار دارد.

۴. هشدار جدی نسبت به تکرار چرخه تحریف تاریخ

یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که باید از تحلیل این نوستالژی کاذب آموخت، هشداری است که محمد صادقی و دیگران نسبت به آینده مطرح کرده‌اند: اگر امروز به سادگی روایت‌های ایده‌آل‌سازی شده، گزینشی و تحریف‌شده از گذشته (دوران پهلوی) را بپذیریم و در برابر آن سکوت کنیم یا آن را بازتولید نماییم، این خطر بسیار جدی وجود دارد که همین چرخه معیوب تحریف، برای دوران کنونی نیز در آینده تکرار شود.

تصور کنید چهل یا پنجاه سال دیگر، فیلم‌ها و عکس‌هایی از مهمانی‌های لوکس آقازاده‌ها در ویلاهای لواسان، تصاویر جوانان ثروتمند در رستوران‌های گران‌قیمت فرشته و زعفرانیه، یا امکانات رفاهی و آموزشی مدارس خاص و لاکچری در مناطق مرفه‌نشین تهران، به عنوان «خاطرات شیرین دوران جمهوری اسلامی» و نماد «رفاه و پیشرفت» آن دوره بازنشر شوند و همزمان، واقعیت‌های تلخ فقر، نابرابری‌های اجتماعی، فساد، محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی، و بحران‌های اقتصادی آن دوران به طور کامل به حاشیه رانده شده یا انکار شوند. پذیرش ساده‌انگارانه روایت‌های تحریف‌شده از گذشته، راه را برای تحریف آینده و عدم امکان درس‌آموزی از تاریخ هموار می‌سازد.


 

نتیجه‌گیری: ضرورت عبور از توهم و دستیابی به نگاهی انتقادی، واقع‌بینانه و جامع

نقد نگاه نوستالژیک و رمانتیک به دوران پهلوی، به هیچ عنوان به معنای نفی مطلق تمام اقدامات یا دستاوردهای آن دوره، یا دفاع بی‌چون و چرا از وضعیت کنونی نیست. هر دوره تاریخی، مجموعه‌ای از نقاط قوت و ضعف، دستاوردها و ناکامی‌ها، پیشرفت‌ها و پسرفت‌ها را در خود دارد. هدف اصلی این نقد، دعوت به اتخاذ نگاهی انتقادی، عمیق، چندبعدی، واقع‌بینانه و مبتنی بر شواهد تاریخی معتبر به گذشته است.

ما باید از افتادن در دام ساده‌سازی‌های خطرناک، روایت‌های گزینشی و ایدئولوژیک، و ایده‌آل‌سازی‌های غیرواقعی و مبتنی بر توهمات پرهیز کنیم. لازم است تاریخ را با تمام پیچیدگی‌ها، تناقض‌ها، لایه‌های پنهان، و جنبه‌های مثبت و منفی‌اش بشناسیم و تحلیل کنیم؛ نه آن‌گونه که گروه‌های سیاسی و ایدئولوژیک با اهداف خاص خود به ما ارائه می‌دهند.

باید از جایگاه « کودکان تاریخ» که صرفاً پذیرنده منفعل تبلیغات و روایت‌های غالب هستند، فراتر رویم و به تحلیلگرانی آگاه، پرسشگر و نقاد تبدیل شویم. نوستالژی کاذب برای دورانی که هرگز برای اکثریت مردم آن‌گونه که تصویر می‌شود وجود نداشته، نه تنها به درک نادرست و خطرناک از تاریخ می‌انجامد، بلکه مانع از تحلیل واقع‌بینانه شرایط کنونی و یافتن راه‌حل‌های مؤثر برای مشکلات امروز می‌شود.

آنچه ضروری است، نه حسرت خوردن برای گذشته‌ای توهمی و از دست رفته، بلکه تلاش جمعی آگاهانه برای ساختن آینده‌ای بهتر است؛ آینده‌ای که در آن، عدالت اجتماعی، آزادی‌های اساسی، رفاه پایدار و فرصت‌های برابر برای همگان – و نه فقط برای اقلیتی برخوردار – تأمین شود. این مهم، تنها با درک درست، منصفانه و انتقادی از گذشته و حال امکان‌پذیر خواهد بود.

منابع

[تایمِ لاین](https://t.me/Time_e_line)

[دانشطلب](https://t.me/daneshtalab1)

[محمد صادقی](https://t.me/bahmanshafa/10942)

[کشکول](https://t.me/shaerpublisher)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی