1-6**مناجات
دلگیرم از زمانه بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
دلگیرم از زمانه بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
در تعریف فرهنگ بیش از 400 تعریف از صاحبنظران ذکر شده است. در کل فرهنگ را میتوان به عنوان مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی یک جامعه خاص تعریف کرد. به عنوان مثال محرم و عاشورا بخشی از ویژگیهای رفتاری و عقیدتی جامعه ایرانی و شیعی را تشکیل میدهد و به بخشی از فرهنگ مردم ما بدل شده است. سؤال اصلی چگونگی و میزان اثرگذاری رسانهها در یک جامعه بر فرهنگ غالب آن است. برخی از متفکرین علم ارتباطات بر این باور هستند که جامعهی ایرانی نسبت به دیگر جوامع پیشرفته، یک جامعه رسانهای محسوب نمیشود و این بدین معناست که تاثیرپذیری این جامعه از رسانهها مخصوصا رسانههای جدید کم است. میتوان گفت فرهنگ جامعه ایرانی برگرفته از گزارههای سنتی آن است. حال این خوب است یا بد؟؟؟ به نظر میرسد فرهنگ هر اقلیمی اگر با مؤلفههای بومی آن توسعه یابد، زمینهساز پیشرفتهای زیادی خواهد شد، چه در باورها و چه در ابزارها.
همه چیز دست به دست هم داده، تا فیلم را به موفقیت برساند، فیلمنامه خوب، کارگردانی قوی، بازیهای دلنشین، و صدا و تصویر قابل قبول. «عبدی پور» میخواهد از زبان «رنجرو» و «الگ»، با لهجه بوشهری و به زبان روسی، بگوید: “آی آدمها! شما را به خدا، به ما، و به دوستیهای ما رحم کنید”.
به نام خدا.
در آغاز مقاله سلام و درود میفرستم بر روان پاک شهیدان گرانقدر هسته ای کشور و به مناسبت این موفقیت بزرگ تبریک عرض میکنم خدمت این شهیدان و خانواده های گرامیشان.
بی شک یکی از اصلیترین دلایل این موقعیت ایران در مذاکرات هسته ای را باید تلاشهای این عزیزان دانست؛ همانگونه که دکتر ظریف در بدو ورود به داخل کشور و در دیدار با خانواده های این شهیدان که برای استقبال از او به فرودگاه آمده بودند ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای هستهای، موفقیت ایران در مذاکرات 5+1 را نتیجه مقاومت و ایستادگی مردم ایران و خون شهدای هستهای کشورمان دانست و این عزیزان چقدر با فروتنی و به دور از هیچ گونه تعصب و نگرانی در مورد توافقات حاصله لوح تقدیری را به دکتر ظریف دادند که به نوعی هم سو و هم جهت بودن خود را با این حرکت به وجود آمده اعلام کنند.
در ساده ترین مواجهه و بی هیچ تعمق و انتزاع نظری، لفظ «حزب اللهی» مرا به یاد گزینش سازمان های دولتی می اندازد که از متقاضی استخدام می خواهند نام چند نفر از حزب اللهی های فامیل یا حزب اللهی های محل را در فرم گزینش بنویسند. وقتی به این قسمت فرم می رسیدم بدون هیچ درنگی افرادی که در سپاه کار می کردند یا در مسجد و بسیج محل فعال بودند را قید می کردم. یکی دیگر از اقوام که اهل هیأت و برادر شهید هم هست را نیز می نوشتم. از میان دوستان نیز آنهایی را که افرادی دغدغه مند و فعال در امور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بودند ذکر می کردم. اما بسیاری از افراد دیگر را می شناختم که متدین و مومن و اهل رعایت احکام شرع بودند ولی هنگام پر کردن فرم های مذکور، حزب اللهی قلمداد نمی شدند.
اما چرا آنها با اینکه اهل تدین و رعایت احکام شرع بودند حزب اللهی قلمداد نمی شدند؟ حزب اللهی و متدین چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ می توان چهار نسبت میان این دو مفهوم فرض کرد.