شاهراه

مرد را دردی اگر باشد خوش است **** درد بی‌دردی علاجش آتش است

شاهراه

مرد را دردی اگر باشد خوش است **** درد بی‌دردی علاجش آتش است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

از جریان انحرافی تا انحراف جریانی!

خیبر آنلاین نوشت:

از جریان انحرافی تا انحراف جریانی!


برخلاف دیدگاه برخی از سیاسیون، میان محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی تفاوت های بسیاری حاکم است و حتی بسیاری معتقدند که مشایی به عنوان فرد نفوذی مخالفان خط فکری احمدی نژاد در بدنه دولت دهم حضور پررنگ پیدا کرد که در نهایت، موجب سرخوردگی و تفرقه میان حامیان واقعی احمدی نژاد نیز شد

"خیبرآنلاین" - فرهنگ ... فرهنگ ... فرهنگ؛ واژه ای کلیدی و مهم که بیست سالی به عنوان شاه بیت تواصی امام خامنه ای دائما درحال تکرار است اما دریغ از توجهی نمادین و گوشه چشمی صوری، چه در کابینه مدعی مهرورزی و چه در میان دولتمردان داعیه دار تدبیر و امید، به «فرهنگ» مظلوم!

به گزارش پایگاه خبری- تحلیلی "خیبرآنلاین"، با نگاهی گذرا به کیفیت تدقیق و توجه دولت های روی کار آمده در جمهوری اسلامی پس از جنگ تحمیلی – که از آن به عنوان دوران ثبات نیز یاد می شود – می توان دریافت که علیرغم اولویت دار بودن کارویژه مهمی چون حوزه فرهنگ، کم اهمیت ترین یا به عبارت بهتر، بی اهمیت ترین دغدغه دولتمردان در 25 سال گذشته، مع الأسف در مفهوم «فرهنگ» خلاصه شده و بس؛ حال این عدم توجه دولت ها به حوزه فرهنگ از روی سهو و قصور بوده یا به شکل خودبه خواب زنی عامدانه صورت پذیرفته است، سوالی‌ است که تاکنون چندان هم بی‌جواب نمانده است!

با اندک تأملی بر سیاست های انقباض فرهنگی برهه کارگزاران و ایضاً یادآوری سیاحت غرب مهاجرانی اصلاحات، می توان به برنامه ریزی های از پیش طراحی شده این قبیل انحطاطات عقیدتی و انحرافات فرهنگی پی برد و بر تقلید طوطی وار مدیران فرهنگی این دو دولت از کاتالوگ های فرهنگ غربی صحه گذارد.

در این میان با روی کار آمدن دولت ظاهرالصلاح و داعیه دار دکتر محمود احمدی نژاد در تیرماه 1384 شاید هیچکس حتی تصور نمی کرد که نامبرده نیز همچون دیگر اسلاف این منصب در بی توجهی به عرصه فرهنگ، پا جای پای آنان گذارده و برای فرهنگ ایرانی- اسلامی این مرز و بوم ارزش و اعتنایی درخور توجه قائل نباشد.

گواه این سخن، آنکه این دهان کجی به فرهنگ و بی توجهی بدان نه تنها تا روزهای پایانی دولت نهم استمرار داشت بلکه این رویه در دولت دهم به مشی تهاجمی و حتی ضدفرهنگی نیز تبدیل شد.

در این شرایط بد فرهنگی اما تحویل کلید کابینه یازدهم به شیخ حسن روحانی نیز افاقه ننمود و شرایط بهبود نیافت که هیچ، در مدت کوتاه 8 ماهگی دولت تدبیر و امید به ازای 8 سال دو دولت مهرورزی، حواشی فرهنگی اعتدالیون همگان را متأثر و البته متعجب کرد.

نکته قابل توجه در این ارتباط، وجود نقاط اشتراک فراوان میان اقدامات هنجارشکن فرهنگی دولت گذشته با تیم فرهنگی کابینه کنونی است که اگرچه به لحاظ خط مشی سیاسی، علی الظاهر به خون یکدیگر تشنه و در نقطه مقابل یکدیگرند اما مشی ضدفرهنگی شان چه در ظاهر و چه در باطن، کاملاً مشابه و منطبق بوده و سر سوزنی اختلافی در میانشان یافت نمی شود.

در این مقال، نگاهی بر انطباقات ضدارزشی و هنجارشکنانه مسئولین فرهنگی دولت های بلافصل اخیر، خالی از لطف نیست و افشاگر مکتومات و ناگفته های بسیاری در زمینه تهاجم فرهنگی خواهد بود:

نارضایتی مراجع؛ چه از آن، چه از این!
یکی از راه های عیارسنجی هر دولت در عرصه فرهنگی، تأیید و تصدیق اقدامات آن توسط دیدبانانی تیزبین و رصدگرانی آگاه چون مراجع عظام تقلید است. با این وجود رویکرد انتقادی مراجع تقلید از حوزه فرهنگ در 8 سال و 8 ماه گذشته، خود نشان از نارضایتی و نگرانی بیش از پیش ایشان از مسئولین به اصطلاح فرهنگی دولت های اخیر دارد.

در این میان ذکر مشتی از خروارهای اختلاف دیدگاه مراجع با نگاه فرهنگی حاکم بر دولت های نهم و دهم مفید فایده خواهد بود:

* آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به اظهارات ظاهراً فرهنگی محمود احمدی نژاد در تاجیکستان که گفته بود "فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد" (اینجا)، اظهار داشتند: «این جمله از سوی کسانی است که درباره مکتب ایرانی داد سخن می‌دهند. این چقدر ظلم است بر علمایی که از صدر اسلام برای حفظ مکتب اسلام و تشیع زحمت کشیدند؛ شیخ طوسی‌ها، شهید اول و شهید ثانی، مجلسی‌ها که برای حفظ این مکتب زندان‌ها رفته و زیر شکنجه‌ها جان دادند. فردوسی شاعر بزرگی است و خود در شعر مشهورش این گفته را تکذیب می‌کند و می‌گوید سی سال رنج کشیدم و زبان فارسی را زنده کردم. برخی می‌گویند هدف این است که با روحانیت مبارزه کنند و نقش روحانیت را کمرنگ کنند. برخی می‌گویند هدف این است که مکتب ایرانی را مقابل نظام اسلامی قرار دهند و نظام جمهوری اسلامی را کمرنگ و ما را از سایر مسلمین جدا کنند در حالیکه با وقوع این بیداری اسلامی ارتباطمان بهتر و رو به راه‌تر می‌شود. خوب است مراقب سخنان خود باشند و بدانند این جملات چه آثار شرم و نامطلوبی دارد.» (اینجا)

* آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در واکنش به برگزاری جشن استقبال از نوروز در اسفند 1391 که به همت عناصر جریان موسوم به انحرافی تدارک دیده شده بود، فرمودند: «مگر می‌شود کسی بگوید که من منتظر امام زمان عجل‌الله ‌تعالی ‌فرجه‌الشریف هستم و یا قرآن را قبول دارم ولی در مقابل این همه فساد و بی‌بندوباری ساکت باشد؟ اشخاصی که عمداً احترام احکام اسلام را از بین می‌برند و فسق و فجور را در مملکت ترویج می‌کنند، در پیشگاه خداوند متعال و ارواح طیبه‌ شهیدان مسئول هستند. مگر می‌شود جشن استقبال از نوروز را اسلامی خواند؟ آیا موسیقی‌ها، رقص‌ها و بی‌بندوباری‌هایی که در این جشن اتفاق افتاده خلاف شرع مقدّس اسلام نیست؟ خدا شاهد است من غصه‌دار و ناراحت هستم. احکام اسلام را مسخره کرده و هتک حرمت می‌کنند، این همه مخارج و هزینه‌های زیاد و ولخرجی از بیت المال جواب دارد. نظامی که با خون هزاران شهید آبیاری شده است، نباید آن را با کارهای نسنجیده و خلاف شرع سبک و تضعیف کنیم. همه‌ ما امروز در مقابل ارواح مقدس شهیدان مسئولیم و باید پاسخگو باشیم.» (اینجا)



* آیت الله محمد یزدی نیز با تأسف برانگیز خواندن حواشی مرتبت با شخص رئیس دولت در جریان درگذشت هوگو چاوز، رئیس جمهور فقید ونزوئلا، تأکید کردند: «هر مسئولی در این نظام وقتی اظهاراتی را مطرح می‌کند باید در این چارچوب سخن بگوید و نمی‌تواند از این چارچوب خارج شود. هر کسی نمی‌تواند در مسائل دینی اظهار نظر کند. شما درباره رجعت که یکی از اصول مسلم شیعه است چقدر مطالعه کردید؟ بحث رجعت از نظر منابع و فروعات دارای حساسیت ویژه‌ای است. شما در اجراییات موظف هستید از ولی امر اطاعت کرده و مراجع عظام را مورد توجه قرار دهید. نصیحت مشفقانه داریم که در مدت باقیمانده آرامش را حفظ کرده و از بیان مسائل اختلافی خودداری کنید، بپذیرید که اطلاعات دینی لازم را ندارید و اگر لازم بود بپرسید. به یقین تعبیر «شهید» خلاف بوده و با فرهنگ اسلامی نمی‌خواند؛ این تعبیر بدون دلیل صورت گرفته و پس از آن هم مسخره‌بازی‌هایی در مراسم درگذشت انجام شد. من کاری به شرع، حلال و حرام و جایز و غیرجایز بودن آن ندارم که آن فرد پیرزن [مادر هوگو چاوز] است، این توجیهات را کاری ندارم اما عزت یک رییس‌جمهور را باید حفظ کرد. شما رییس‌جمهور یک کشور اسلامی هستید، دست دادن و بغل کردن در یک مراسم رسمی چه معنایی دارد؟ این وضع بسیار بدی است.» (اینجا)

در همین ارتباط، تذکرات تلویحی و تصریحی مراجع تقلید به دولت تازه روی کار آمده اعتدالیون نیز اگر بیش از انذار ایشان پیرامون انحطاطات فرهنگی در دولت مهرورزان نباشد، کمتر هم نخواهد بود:

* حضرت امام خامنه ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، با ابراز تألم و تأثر شدید از اوضاع فرهنگی کشور، خاطرنشان کردند: «یک مسئله هم مسئلهی فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانی دارید، بنده هم نگرانم. مسئلهی فرهنگ، مسئلهی مهمی است. اساس این ایستادگی، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت جناح فرهنگی مؤمن، تقویت این نهالهایی که روییده است در عرصهی فرهنگ؛ بحمدالله جوانهای مؤمنِ خوبی داریم در عرصهی فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضی جوانند، بعضی دورهی جوانی را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگی کم نداریم. ما حتماً در مسئلهی فرهنگ[باید توجه کنیم]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانهی نقدی داد؛ اینجوری نیست، به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادی دارد.» (اینجا)

* آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به پرسشی مبنی بر عدم پذیرش رضا فرجی دانا به عنوان وزیر علوم دولت یازدهم به منظور دیدار خصوصی با ایشان اظهار داشتند: «افرادى واسطه شدند تا این ملاقات صورت گیرد اما گفتم من آمادگى ملاقات با ایشان را ندارم. گفتند: چرا؟ گفتم: عزل و نصب‌هاى زیادى توسط ایشان در دانشگاه‌ها صورت گرفته که نه به مصلحت دانشگاه و دانشجویان عزیز ما بوده و نه به مصلحت نظام جمهورى اسلامى. بسیارى از نمایندگان محترم مجلس اعتراض کرده‌اند و اخیراً شوراى محترم انقلاب فرهنگى نیز به این عزل و نصب‌هاى بى‌رابطه اعتراض کرده‌اند. من دیدم ملاقات با ایشان تأیید آن عزل و نصب‌هاست و در پیشگاه خداوند متعال مسئولم و لذا ملاقات را نپذیرفتم.» (اینجا)
ایشان همچنین در جایی دیگر با ابراز نگرانی شدید از سیاست های فرهنگی مورد نظر دولتمردان آقای حقوقدان، می فرمایند: «من خطراتی در برخی مطبوعات و فیلم‌ها احساس می‌کنم که الان سر بسته می‌گویم؛ بنا است مذاکراتی بکنیم که اگر نتیجه داد که خوب، اما اگر عملی نشد و نتیجه نداد آشکارتر بیان خواهیم کرد. فردا نگویند حقوق شهروندی، حقوق بشر و امثال اینها؛ آنها امروز حرفی می زنند و فردا به گونه ای دیگر عمل می کنند و ما نباید فریب آنها را بخوریم.» (اینجا)



* آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در واکنش به اقدامات ضدفرهنگی و خارج از عرف هنرمندان غیرارزشی در جریان برگزاری سی و دومین جشنواره فیلم فجر فرمودند: «دهه‌ فجر دهه‌ مبارکی است و نباید این دهه‌ عظیم با گناه و کارهای خلاف شرع جلوه داده شود. ارتکاب خلاف شرع در چنین جشنواره‌هایی نشانه فاصله داشتن این برنامه‌ها با اصل انقلاب است و متأسفانه بعضی از جشنواره‌ها در این دهه که با پول بیت‌المال انجام می‌گیرد خلاف شرع است و با اصل انقلاب فاصله دارد. مردم متدین و حامی انقلاب از این کارهای خلاف شرع رضایت ندارند، همه‌ ما مسئول هستیم و مسئولان باید جوابگوی این خلاف شرع‌ها باشند.» (اینجا)

از «مکتب ایرانی» تا «منشور حقوق شهروندی»!
از دیگر اشتراکات بالقوه و حتی بالفعل دولت های مهرورزی و تدبیر و امید، تلاش ویژه در جهت نمایش رویکردی متفاوت و گاه متناقض با خط مشی کلی نظام در ابعاد فرهنگی و اجتماعی است.
مصداق این تعارضات را می توان در ابراز شعارهایی چون «بیداری انسانی» به جای گل‌واژه «بیداری اسلامی» مطروحه از سوی امام خامنه ای و ایضاً استعمال و تبلیغ ناسیونالسیم افراطی در قالب گفتمان انحرافی «مکتب ایرانی» و در تعارض با «مکتب اسلام و اهل بیت(علیهم السلام)» عنوان کرد که موجی از انتقادات عمومی را در قبال دولتمردان معجزه هزاره سوم، متوجه نمود!



در همین زمینه بود که اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر جنجالی ریاست جمهور سابق و پرحاشیه دارترین فرد نزدیک به احمدی نژاد، طی سخنانی تاسف برانگیز اظهار داشت: «دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است. ما در سال ۵۷ انقلاب کردیم که اسلام را صادر کنیم. درست است؟ اما من اینجا عرض می کنم دوره اسلامگرایی به پایان رسیده است. معناش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد نه؛ دوره اش تمام شده. برای مثال الان دوره اسب سواری تمام شده ولی هم اسب هست و هم سوارکار! دوره ماشین سواری رو به اتمام هست ولی هم ماشین هست و هم سواری اش! دوره اسلامگرایی به پایان رسیده یعنی روند توسعه دنیا به این سمت نیست که بشریت مسلمان شود تا به حقانیت برسد، این دوره رو به پایان است. بشر سرعتش بالا رفته و فهمش زیاد شده و دیگر نیازی برای رسیدن به حقانیت، پوسته اسلام را طی کند.»!؟ (اینجا)



همچنین، نامبرده در جایی دیگر با تقطیع و تخطئه عملکرد انبیای الهی می افزاید: «انبیا فقط معلم اخلاق نیستند، نیامده اند که فقط معلم اخلاق بشوند، آمده اند که مدیریت جامع کنند. محصول این کار چیست؟ محصولش برقراری عدالت است. مثال زدم حضرت مسیح 30 و چند سال پیغمبری کرده است، آیا ایشان 30 و چند سال هم مدیریت کرده اند؟ نکرده اند. حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد.»!؟ (اینجا)

در عین حال اما رئیس مهرورز دولت دهم نیز از قافله پدر عروسش عقب نماند و برخلاف این جمله امام خامنه ای که فرموده بودند "دشمنان از کلمه بیداری‌اسلامی می ترسند" (اینجا)، معتقد بود: «موج عظیم بیداری‌انسانی در راه است»! (اینجا)

با تعویض جایگاه دولت های احمدی نژاد و روحانی در 24 خرداد 1392 نیز ادامه این روند متناقض نه تنها کند نشد بلکه شدت و سرعت بیشتری نیز به خود گرفت.

از جمله این تناقضات می توان به اصرار کلیددار دولت اعتدال بر احقاق حقوق اقلیت، در قالب برنامه هایی از پیش تعیین شده همچون «منشور حقوق شهروندی» و نیز تعیین دستیار پرحاشیه رییس جمهور در «امور اقلیت ها و اقوام» اشاره نمود.



اگرچه در نگاه نخستین، استفاده از عبارات پرطمطراق و ثقیلی چون حقوق شهروندی و نیز مسائل و مشکلات مبتلابه اقوام و اقلیت ها خوب و پسندیده به نظر می رسد اما همزمانی و همزادپنداری طرح این شعارها با فشارهای ناعادلانه نهادهای صوری حقوق بشری و گزارش های ناجوانمردانه "احمد شهید" در رسته رصدگر خودفروخته کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، خود نشان برخی قصورات پشت پرده این قبیل سیاست ها در کابینه اعتدالیون است!

در همین ارتباط، اعطای آزادی عمل به نام های سوءسابقه داری چون «مولوی عبدالحمید» که سخنان توهین آمیز و ضدانقلابی وی بارها و بارها مستمسک رسانه های اپوزیسیون نیز قرار گرفته است، را می توان در راستای پروژه حقوق شهروندی دولت یازدهم ارزیابی نمود.

از دوستی با ملت اسرائیل تا تبریک روش هشانا!
یکی از نقاط قرمز تخطی ناپذیر و لایتغیر جمهوری اسلامی از بدو وجود تاکنون، عدم برقراری هرگونه رابطه با رژیم حرامزاده و کودک کش صهیونیستی بوده و کماکان نیز هست.
در این بین اما گویا تئوری پردازان و خط دهندگان کلی سیاست های دو دولت مهرورزی و اعتدال، نظری و عقیده ای برخلاف اصل فوق داشته و سعی در اتخاذ ژستی آشتی جویانه و مسالمت آمیز در رابطه با درندگان صهیونیست دارند!

اسفندیار رحیم مشایی در همین زمینه اظهار داشته است: «ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است. هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست این افتخار است»!؟ (اینجا)



وی اما پس از خروش عمومی علیه سخنانش، نه تنها از ابراز آن جملات ابراز پشیمانی ننمود بلکه در کمال جسارت افزود: «بنده به حرفهایم افتخار می کنم و آنها را اصلاح نمی کنم. برای هزارمین‎بار و قویتر از گذشته اعلام می کنم که ما با همه مردم دنیا دوست هستیم، حتی مردم آمریکا و اسرائیل»! (اینجا)

پروژه اسرائیل دوستی دولتمردان اما در کابینه یازدهم نیز تداوم داشت و تا به آنجا پیش رفت که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت تدبیر و دشمن قابل احترام هنری کسینجر(!)، در توئیت خود خطاب به دختر نانسی پلوسی سیاستمدار آمریکایی که پیشنهاد داده بود "متشکرم، سال جدید اگر با پایان انکار هولوکاست از سوی ایران همراه بود شیرین تر می‌شد." نوشت: «ایران هیچ گاه هلوکاست را انکار نکرده است، فردی که هلوکاست را انکار کرد، رفت. روش هشانا[سال نو یهودیان] مبارک.»!!! (اینجا)



نامبرده اما پای خود را فراتر نیز گذاشت و در پاسخ به خبرنگار شبکه تلویزیونی ای.بی.سی آمریکا که پرسیده بود "چرا رهبری ایران هولوکاست را افسانه نامیده اند؟" گفت: «این سخنان در وبسایت انگلیسی رهبر ایران به اشتباه ترجمه شده‌اند و او هرگز هولوکاست را یک افسانه نمی داند. وقتی چیزی را از فارسی به انگلیسی ترجمه می کنید، ممکن است چیزی را از دست بدهید، ممکن است بخشی از معنا از دست برود.»! (اینجا)

وقتی "گشت ارشاد" و "4 تار موی دختران" به دولت‌ها ربطی ندارد!
آن هنگام که محمود احمدی نژاد کلید عمارت پاستور را در دست می گرفت شاید هیچکس تصور نمی کرد که سال ها بعد در اظهارنظری شاذ اینچنین بگوید: «اینها ربطی به دولت ندارد و دولت واقعا در این مسائل دخالتی ندارد؛ ما اینها را توهین می دانیم که زن و مردی در خیابان راه بروند و کسی بیاید بگوید نسبت شما چیست. هیچکس حق ندارد در این مورد سوال کند، این به معنای آن نیست که ما نابسامانی های اجتماعی را نمی بینیم و یا نباید اصلاح کنیم بلکه می گویم این روش، روش درستی نیست. اینها مال دولت نیست و آنها را قبول نداریم و تا آنجایی که بتوانیم برخورد و کنترل می کنیم. برخی ها هستند که تا اسم زن می آید ناراحت می شوند؛ آنها باید خود را درست کنند. وقتی نابسامانی های اخلاقی پیش می آید همه مقصر هستند و مردها نیز بیشتر مقصرند. این اندیشه غلط است که در ذهن یک عده است و باید بیرون کنند و خود را اصلاح کنند. آیا مشکل کشور همین چهار تار مو است؟ یعنی اگر با آن برخورد کنیم همه چیز درست می شود؟»! (اینجا)



همچنین اسفندیار رحیم مشایی نیز در پاسخی حیرت انگیز به سوال "الیف کورپا" خبرنگار زن روزنامه ترکیه ای "صباح" که پرسیده بود: "آیا می توانم روسری ام را بردارم؟!" می گوید: «بله اینجا ایران است. در اینجا حجاب بدون اجبار است و هیچ فشاری از طرف حکومت در استفاده از حجاب اعمال نمی شود. اگر شما در ایران از روسری و حجاب استفاده نکنید، هیچ مقام دولتی به شما تذکری نخواهد داد.»! (اینجا)

در این میان اگرچه دیدگاه حاکم در دولت دهم موجب می شد که گشت ارشاد و اجرای طرح ساماندهی حجاب و عفاف ولو به شکلی نمایشی و تظاهری اجرا شود اما سخنان حسن روحانی در روزهای ابتدایی ریاستش، زمینه برچینی همیشگی گشت ارشاد در دولت کلیدداران را فراهم نمود. در همین ارتباط وی اظهار داشت: «من به کمک پلیس کاری خواهم کرد که امنیت واقعی باشد و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند و نخواهم گذاشت مأموری بی‌نام و نشان از کسی سئوال کند. دختران خود حافظ حجاب و عفاف هستند.»! (اینجا)

رقاصی و خوانندگی زنان بلامانع است!
اگرچه بیش از 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 می گذرد اما کماکان برخی از مسئولین فرهنگی دولت های گذشته و حتی فعلی در حال و هوای فضای مبتذل ستمشاهی بسر می برند و رواج مجدد مسائل غیراخلاقی آن زمان را عادی و اجتناب ناپذیر می پندارند!

در همین ارتباط مشایی، ریاست وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در جلسه‌ای در کشور ترکیه حضور یافت که در آن رقاصه‌ها به پایکوبی می‌پرداختند. فیلمی که از این مجلس در زمستان سال ۱۳۸۵ منتشر شد، مشایی را در مجلس رقصی در افتتاحیه اجلاس گردشگری کشورهای اسلامی در ترکیه نشان می‌داد. جالب تر آنکه وی در عذری بدتر از گناه حضورش در این مراسم غیرشرعی، اظهار می دارد: «مجلس رسمی بوده و لهو لعب هم نداشته. ضمن اینکه رقص نبوده و از دیدگاه بسیاری هنر است و آنها بر خلاف ما آن را حرام نمی‌دانند.»!



نامبرده اما با حضور در افتتاحیه همایشی در مورخه ۱۸ آبان ۱۳۸۷ دخترکانی را به نظاره نشسته بود که دف‌زنان روی سن آمدند و در حالی که قرآن را در سینی گذاشته بودند با حالات ریتمیک آن را به قاری تحویل داده و سن را ترک کردند! (اینجا)



شوربختانه ادامه این روند در دولت یازدهم تا آنجا ادامه می یابد که علی جنتی، وزیر فرهنگ کلیدداران، در اظهارنظری شاذ و غیر قابل باور پیرامون آوازخوانی زنان، بیان می دارد: «اگر صدای تک‌خوان‌های زن در موسیقی موجب مفسده نباشد، ایرادی ندارد و برخی از مراجع در این باره چنین نظری دارند.»!!! (اینجا)

سینمایی که نبودنش بهتر از بودنش است!
از پروژه چند ده میلیاردی «لاله» گرفته تا افتضاحات رخ داده در «جشنواره فیلم فجر 32»، جملگی حکایت از مشی مذبذب فرهنگی در دولت های اخیر پیرامون حوزه بحران زده سینما دارد.



جریانی که در دولت گذشته عامل ساخت فیلم هایی چون «گشت ارشاد» و «زندگی خصوصی» و «من مادر هستم» شد هم اکنون نیز در دولت فعلی فعال است نشان به این نشان که علیرغم هنرنمایی بازیگران متبحر و متعهد در جشنواره سی و دوم فجر، جایزه بهترین بازیگر مرد نقش اول به فردی اهدا می شود که حاضر است برای خنداندن مردم، شلوارش را هم پایین بکشد!



همچنین دفاع مسئولان هنری دولت یازدهم از بازیگرانی معلوم الحال و فیلم های بدعت آفرینی چون «رستاخیز» و ایضاً سنگ اندازی در جریان اخذ آرای مردمی فیلم خوش ساخت و ارزشی «شیار 143»، خود نشانگر تداوم وضع اسفبار سینما در دوران کلیدداران است!

اعتدال مطبوعاتی به سبک جریان انحرافی!
«خاتون» و «دولت معیار» نام دو ویژه نامه ای بود که در دولت دهم عامل بسیاری از مناقشات شد.
خبرسازترین مطلب منتشر شده در ویژه نامه "خاتون" روزنامه ایران، مصاحبه مهدی کلهر بود که که رنگ سیاه چادر را تقلیدی از لباس مشکی مردان و زنان غربی در "مجلس‌های شبانه عیاشی اروپا” در زمان ناصرالدین شاه دانسته و گفت: «از لحاظ فلسفه حجاب که در قرآن آمده که زن خودش را در مقابل تیر نگاه هیز مردان قرار ندهد، قطعا چادر مشکی بدترین پوشش است چون چهره زن را قاب می‌کند.»! (اینجا)

همچنین دفاع تمام قد حسن روحانی از روزنامه های هتاک و توقیف شده ای چون «آسمان» - که در آن "هرمیداس باوند" حکم اسلامی قصاص را غیرعادلانه خوانده بود -  و «بهار» - که در آن "علی اصغر غروی" اساس و حقانیت مذهب شیعه را زیر سوال بردند -، این ابهام را در ذهن پدیدار می کند که مبادا این قبیل اهانت ها و لجن پراکنی ها با هماهنگی قبلی برخی مسئولان ناخلف صورت پذیرفته باشد!



در همین ارتباط حسن روحانی با انتقاد از توقیف روزنامه های هتاک حامی دولت از سوی قوه قضائیه گفته بود: «چرا برخی از مطبوعات دارای دژ پولادین هستند و هیچ کس جرات نمی کند به آنها نزدیک شود؛ بالاتر از دژ پولادین خود را قیم می پندارند، نه قیم تنها برای دولت، نه تنها قیم برای احزاب و جناح ها که حتی قیم برای مردم. تمام مطبوعات و رسانه ها دارای اختیارات و حقوق مساوی هستند. اگر کسی خود را برتر می پندارد، این دولت او را برتر نمی بیند. همه باید دارای امنیت مساوی باشند؛ هر کس خطا کرد، با خطاکار باید برخورد شود، هیچ کس نباید خود را در حصار امن احساس کند؛ در این زمینه دولت معتقد است توقف ها، توقیف ها آخرین راه حل است نه اولین راه حل. ممکن است مطبوعه یا جریده ای خطا کند یا مرتکب اشتباه بزرگ شود، اگر می خواهیم برخورد کنیم، نخستین قدم این است که با نویسنده و مدیرمسوول برخورد کنیم. چرا کل آن رسانه بسته شود و عده ای که در بخش های مختلف کار می کنند، به خاطر خطای یک نفر همه بیکار شوند؟ اگر نویسنده ای خطا می کند، اشکال ندارد با او برخورد قانونی شود؛ اگر خدای ناکرده فردی خیانت می کند، به مقدسات و منافع ملی احترام نمی کند، با نویسنده و مدیر مسوول برخورد شود. توقیف و توقف نباید قدم اول در برخورد با خطاها باشد، گاهی ممکن است نیاز باشد به توقیف هم کشیده شود اما چرا این قدر عجله؟ منتقدان و مخالفان این دولت آزادند و آزاد خواهند بود، اما بگذارید به همان اندازه همراهان دولت هم از آزادی و امنیت برخوردار باشند؛ نقد کنند؛ مخصوصا نقد سازنده، این افتخار برای دولت است؛ من در هیات وزیران و مسوولان گفته ام یا شکایتی از طرف دولت نباید باشد نسبت به روزنامه و رسانه، یا باید به حداقل ضروری اکتفا شود.»!!! (اینجا)

در همین دولت نیز طی هفته های اخیر توقیف هفته نامه های "یالثارات" و "9دی" و تهدید به تعلیق بسیاری دیگر از نشریات و سایت های نزدیک به جریان ارزشی انقلاب اسلامی را می توان در زمره اقدامات گازانبری دولت حقوقدانان در نطفه خفه نمودن صدای منتقدانشان ارزیابی نمود!

ضمن آنکه کارنامه دولت بیم و امید در حوزه نشر و کتاب نیز نگران کننده نشان می دهد، چه آنکه اعطای مجوز به آثاری سراسر موهن و منحرف چون مجموعه کتاب های صادق هدایت، سه گانه فقه و زندگی، اقتصاد پویا و فقیه نواندیش از یوسف صانعی، فراز و فرود نفس از حسینعلی منتظری و ... گواهی بر اتخاذ مشی ضدفرهنگی از سوی مسئولان فرهنگی دولت اعتدال است!

راهیان نور؛ مغضوب در هر دو دولت!
تبلیغ و ترویج اردوهای زیارتی راهیان نور در میان نسل جوان انقلاب، همواره بعنوان یکی از تواصی موکد امام خامنه ای به مسئولان فرهنگی دولت ها بشمار می رفته است.

با اینحال گویا نمایندگان ویژه رؤسای جمهور، چه در دولت گذشته و چه در دولت فعلی، کماکان بر اهمیت اشاعه این اردوها واقف نبوده و راهبردها و اولویت هایی غیر از بالفعل نمودن فرامین معظم له در این خصوص را دنبال می کنند!



در همین زمینه، جواد تاجیک، دبیر ستاد مرکزی راهیان نور در سال 90 اظهار داشته است: «نماینده تام الاختیار رئیس جمهور در راهیان نور بیش از اینکه به مقوله راهیان نور و خانواده معظم شهدا اهمیت دهد، به منشور کوروش علاقه دارد و علاقه به منشور کوروش نماینده تام الاختیار رئیس جمهور را از راهیان نور غافل کرد. اگر فلسفه وجود نماینده تام‌الاختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور را بررسی کنیم، می‌بینیم کسی که برای این مسئله انتخاب می‌‌شود باید با جریان راهیان نور هماهنگ باشد و وقت و مسئولیتش به او اجازه بدهد در این عرصه خدمت کند از طرف دیگر این شخص باید از سوی مردم، رزمندگان و خانواده‌های معظم شهدا که به راهیان نور می‌آیند و متولیان امر راهیان‌نور نیز پذیرفته شود اما برخی از این شاخصه‌هایی که ما ذکر کردیم، در مورد شخص نماینده فعلی رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور وجود ندارد. از 6 ماه گذشته تا به امروز آقای مشایی در هیچ‌یک از جلسات راهیان نور حضور پیدا نکرده و حتی پیگیری مشکلات اساسی در راهیان نور از سوی وی صورت نگرفته است. حقیقت این است که کار این جریان عظیم با این نگاه و به این شکل پیش نمی‌رود.» (اینجا)

در دولت یازدهم نیز حسام الدین آشنا، نماینده ویژه رئیس جمهور در امور راهیان نور، در اظهار نظری ناامیدکننده و سطحی که نشان از بی توجهی وی نسبت به اردوهای زیارتی مذکور دارد، معتقد است: «دولت برای حمایت از راهیان نور نیاز به وقت بیشتری دارد.»! (اینجا)

ریچارد فرای؛ معلم مشایی، محبوب ظریف!
تقریباً همگان با نام «ریچارد فرای» جاسوس برجسته امریکایی و مبدع طرح "مکتب ایرانی" آشنایی دارند.
ریچارد فرای نه تنها به طور رسمی آخرین بازمانده تشکیلات ضدجاسوسیِ «اتاق سیاه» در CIA شناخته می‌شد، بلکه از معروف‌ترین ایران‌شناسان آمریکایی و از بزرگترین جاسوسان زنده غرب در خاورمیانه است. فرای در زمره پرنفوذترین دانشمندان آمریکا در سطح جهان قرار داشت و البته ماموریت‌های مختلفش از او جاسوسی کارکشته و باتجربه در امور خاورمیانه ساخت. وزارت اطلاعات در ابتدای دهه 1370 پس از شناسایی یکی از پروژه‌های جمع‌آوری اطلاعات او در تهران رسماً تایید کرد فرای جاسوس CIA است. از قضاء اسفندیار رحیم مشایی نیز زمانی در بخش شناسایی و تحلیل فرقه‌های شبه‌عرفانی و دراویشِ این وزارتخانه مسئولیت داشت!  اما فرای سرانجام به همراه «هوشنگ امیر احمدی» به حلقه اول رئیس جمهور احمدی‌نژاد نزدیک شد و به واسطه مشایی تأثیر عمیقی برادبیات وگفتمان رئیس دولت دهم یا همان طرح «مکتب ایرانی» گذاشت.



جالب تر اینکه با مرگ ریچارد فرای در هفته نخست فروردین 93، محمدجواد ظریف، امضاکننده عهدنامه ژنوچای، در پیج توئیترش نوشت: «درگذشت پرفسور ریچارد فرای عمیقا اندهگین‌ام ساخت؛ یک دوست واقعی و محقق مسائل ایران. میراث عظیم وی برای همیشه جاودان خواهد ماند. خداوند روحش را قرین رحمت کند.» (اینجا) که این خود نشان از اشتراک بیش از پیش طراح مکتب ایرانی با نفر اول دیپلماسی دولت بیم و امید را دارد!

* جمع‌بندی

و اما ذکر چند نکته در پایان این نوشته خالی از فایده نخواهد بود:

1- میان محمود احمدی نژاد تا سال 90 و 2 سال پایانی وی در دولت دهم (از 90 تا 92) تفاوت های بسیاری وجود دارد به طوری که بسیاری معتقدند 4 سال نخست ریاست وی در دولت نهم جزو طلایی ترین دوران خدمت یک مسئولان در تاریخ انقلاب اسلامی به حساب می آید و تکرار تجربیات مثبت و شیرین آن دوران، یکی از آرزوهای طیف های گسترده ای مردم و نیروهای انقلابی است.

2- برخلاف دیدگاه برخی از سیاسیون، میان محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی تفاوت های بسیاری حاکم است و حتی بسیاری معتقدند که مشایی به عنوان فرد نفوذی مخالفان خط فکری احمدی نژاد در بدنه دولت دهم حضور پررنگ پیدا کرد که در نهایت، موجب سرخوردگی و تفرقه میان حامیان واقعی احمدی نژاد نیز شد.

3- وجوه اشتراک بسیار میان رفتار فرهنگی مدیران دولت یازدهم با اقدامات حلقه خاص شکل گرفته اطراف احمدی نژاد در دولت دهم افشاکننده نکات مبهم بسیاری است به طوری که، آنانی که عبارت "جریان انحرافی" را خلق کردند و به عنوان مبدع آن شناخته می شوند، همینک در برابر تداوم آن نگرش فرهنگی در دولت جدید (که برخی از نمونه های آن در این خبر منتشر شده است) سکوت تامل برانگیزی را اختیار کرده اند. آیا منشا آن جریان انحرافی و این انحراف جریانی، یکی است؟!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی